از زشت رویی پرسیدند:
آن روز که جمال پخش میکردند کجابودی؟
گفت:در صف کمال.....!!!
ازبین کسانی که برای دعای باران به کوه می روند تنها آنانی که با خود چتر می برند....به دعایشان وخدایشان ایمان دارند.
اب فرات اگر.....اندکی جیوه ای می شد....
لب های تشنه ات رامی دیدی...
عموی علمدارمن
......
بایدامشب بروم.....
بایدچمدانی را.....که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جاداردبردارم وبه سمتی بروم....که درختان حماسی پیداست
روبه ان سقف بی وازه که همواره مرامیخواند
یک نفربازصدازد...کوثر...کفش هایم کووووو.....
امروز دلم سراغ تورا گرفت
گفتم:
ببین گوشه ی آسمان ماه را,
چه تنهاست!
سلام آقا.این جمعه ام گذشت....نیامدی...دلم بیتابست ای مسکن دلهای بیقرار.....کی می آیی....عاشق میشویم ..شکست میخوریم...دردمیکشیم اما آقادرد هجرتوبیشترازاینهاست....امروزکه برنامه نویسی داشتم تمرین میکردیم به این فکرکردم کاش میشید برنامه ای نوشت تا بتوان درآن باتودرددل کرد.....آقاقلم دردست دارم ...دلی پراز بغض....تنی پرازلرزش...امانمیدانم چی بنویسم ....
فقط مینویسم...مهدی جون به اندازه صفرتومخرج دوست دارم...چی کنم بنده ی گناهکارم وبیشترازاین لایق دوست داشتنت نیستم.....
خوشحالم که میتوانم سربلندکنم وبگم آقایی دارم که تانداره...........
دوردانه ی زهراکی می آیی.........